اللهم عجل لولیک الفرج

مطالب علمی-مذهبی

اللهم عجل لولیک الفرج

مطالب علمی-مذهبی

مشخصات بلاگ
اللهم عجل لولیک الفرج

 

سر به بالین با امید دیدن رویت نهم

تا مگر در خواب بینم روی زیبا ترا

 

گاهگاهی گر شوم بیدار اندر نیمه شب

از خدا پیوسته بنمایم تمنای ترا

 

زخم ها دارم به دل از داغ هجران رخت

کی شود شامل شوم لطف و تسلای ترا

 

از خدا خواهم فزون گرداند از لطف و کرم

بر دل مسکین من مهرو و تولای ترا

 

با دلی سوزان براهت منتظر بنشسته ام

تا خدا قسمت کند روزی تماشای ترا

  • کاظم گلابچی فرد


هم درمقام و نام و جلالت تو اکبری


هم اینکه درعشیره شماازهمه سری


گفتااگرکه ختم رسالت نمی رسید


حتما تو آخرین نبی هستی پیمبری


وقتی تورا بدست پدر داد مادرت


بوسیدروی ماهت و گفتا که محشری


بایدبرای رزم تو لشکربیاورند


الحق عرب ندیده شبیه ت دلاوری


وقتی لجام اسب کشیدی سوی نبرد


دشمن ندید اکبری یا این که حیدری


دشمن چشیده مزه شمشیر تیز تو


وقتی چو شیر بر صف او حمله می بری


آقا شما کرامتتان هم محمدیست


حالا شما به کرببلایم نمیبری


صدبار گفته اند و مانیز گفته ایم


آقا غلام دربدرت را نمیخری


شاعر: مهدی مومنی



  • کاظم گلابچی فرد


لعنت خدا بر آل سعود


لب اگر باز کنم سرّ مگو می ریزد

می روم گریه کنم چشم فرو می ریزد

 

چند وقت است می و ساقی و ساغر همه اوست

دست من باده نمی ریزد، او می ریزد

 

چند ماه است که در راه گلویم خار است

چشم من بغض دلش را به گلو می ریزد

 

جوی ها در همه جا روی به دریا دارند

این چه دریاست که یک باره به جو می ریزد

 

بی خبر از نفس سوخته حالان مگذر

خاصه صبحی که سبو پشت سبو می ریزد

 

این قدر پشت سر سوختگان حرف مزن

من اگر ها کنم از آینه هو می ریزد

 

هر طرف می نگری داغ اویس قرن است

خون طفلان یمن از همه سو می ریزد


شاعر: علی رضا قزوه



  • کاظم گلابچی فرد


غواص یعنی...

 

روز سوم اسارت در مدرسه خرابه ای که از آن به عنوان زندان موقت ما استفاده می کردنند مردی بلند قامت با فرم لباس مخصوص با سبیل های پرپیچ و خم داخل شد.

 

در همان ثانیه های اول لباس و پیراهن های غواصی را از تن مان خارج کردند. فقط یکی دو نفر با لباس کامل بودند؛ تعدادی از نگهبان ها او را همراهی می کردند. فکرکنم سه، چهار نفری از ما را که کنار هم می گذاشتی به اندازه هیکل ورزیده و ورزشکار اومی شد. نگاه پرغضب و وحشتناکش مانع از فرورفتن آب دهان می گردید و به سختی آب دهانمان را قورت می دادیم.

 

در یک لحظه خم شد و یکی از بچه ها را دو دستی گرفت و دست و پایش را به هم گره زد و باعصبانیت او را پرتاب کرد روی سر بقیه! فریاد می زد: انت غواص! یعنی: تو غواصی.

 

در همین حال یکی از نگهبان ها با افتخار او را معرفی می کرد و می گفت: این هم غواص است.

 

در همین حال بود که من به یاد ضرب المثل قدیمی افتادم که فلفل هندی سیاه وخال مه رویان سیاه. هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا!

 

غواص عراقی حتی فکر عبوراز اروند رود را نمی توانست بکند در صورتی که این بچه ها از اروند گذشته بودند و هیچکدام از فرماندهان عراقی قبول نکردند که ما با غواصی از رود اروند گذشته باشیم. 

راوی: آزاده مجید نصیری


نثار روح پاک و مطهر شهدای غواص مخصوصاً175 شهید مظلوم تازه تفحص شده صلوات



  • کاظم گلابچی فرد


باسجده هاش زینت سجاده ها شده است

سجاده ی عبادتش عرش خدا شده است

 

مجموعه ی تمام صفات پیمبران

آئینه ی تمام نمای خدا شده است

 

در حسن چون پیمبر ودر زهدچون علی

در مهربانی وکرمش مجتبی شده است

 

از برکت حضور نفیس ومبارکش

پنجاه وهفت سال جهان با صفاشده است

 

هم افتخار قوم بنی هاشم از عرب

هم افتخار مردم ایران ما شده است

 

ارباب بود و از سر لطف و فروتنی

هم سفره ی غریب ویتیم وگدا شده است

 

محصول کیسه ی سردوشش به نیم شب

نان و پنیر خانه ی صد بینوا شده است

 

از برکت صحیفه ی سجّادیه ست که

باب نجات برهمه ی خلق وا شده است

 

بیمار مصلحت شده اما به دست خویش

بیماری تمام جهان را دوا شده است

 

در معرکه نبوده ولی راز دشمنان

با ذوالفقار خطبه ی او برملا شده است

 

هم پای روضه های همه گریه کرده و

هم روضه خوان واقعه ی کربلا شده است:

 

دیده ست درمیانه ی گودال ، پیرهن

از تیر و نیزه برتن خون خدا شده است

 

با دست های بی رمق او به پیکر

سلطان دین،به جای کفن بوریا شده است

 

همراه کاروان و سران به نیزه ها

با عمه هاش راهی شام بلا شده است

 

بر نیزه دیده اصغر و پرسیده ازخودش

این سر چگونه بر سر آن نیزه جا شده است؟

 

قد ّ خمیده اش اثر ارث مادر است؟

یا از فشار سلسله این گونه تا شده است؟

 

سی سال بعد ِ کرببلا... ، در مدینه هم

از گریه هاش محشر کبری به پا شده است

 

هم کربلا وکوفه و هم شام  ، این امام

مجموعه ی تمامی این روضه ها شده است

 شاعر: محسن صابری

  • کاظم گلابچی فرد

 

وقتش رسیده تا به بیانم توان دهید

 

این حرفهای مانده به دل را زبان دهید

 

وقتش رسیده روی پر جبرئیل ها

 

شعری به قلب این قلم از آسمان دهید

 

تامیوه ی رسیده مضمون به ما رسد

 

قدری درخت واژه تان را تکان دهید

 

ارزانی ستاره بود ماه آسمان

 

ماه مدینه را به من امشب نشان دهید

 

من از شما به غیر شما را نخواستم

 

هرچه ثواب هست به این و به آن دهید

 

امشب که ساقی آمده از مشک عشق او

 

یک کاسه آب دست من نیمه جان دهید

 

در برکه نگاه علی خوش دمیده است

 

ماهی که ماه هم مثلش را ندیده است

 

"محسن عرب خالقی"

  • کاظم گلابچی فرد



تا آبشار زلف تو را شب نوشته اند

 

ما را اسیر خال روی لب نوشته اند

 

در اعتکاف گیسوی تو سالهای سال

 

مشغول ذکر و سجده و یا رب نوشته اند

 

در مسجد الحرام خم ابروان تو

 

مثل فرشتگان مقرب نوشته اند

 

در محضر نگاه الهی تو مرا

 

در خیل نوکران مهذَب نوشته اند

 

شبهای جمعه که دل من مست کربلاست

 

از اشتیاق وصل لبالب نوشته اند

 

با یک نگاه مادرت اینجا رسیده ایم

 

با این دلی که فاطمه مذهب نوشته اند

 

از هر چه بگذرم سخن دوست خوشتر است

 

ما را فدای دلبر زینب نوشته اند

 

من را که بی‌ قرار حرم می کنی بس است

 

اصلا مرا غبار حرم می کنی بس است

 

شرط نزول کوثر رحمت دعای توست

 

اصلاً تمام خلقت عالم برای توست

 

بالاتری ز درک تمام جهانیان

 

وقتی که انتهای جهان ابتدای توست

 

حتی نداشت روح الامین اذن پر زدن

 

آنجا که از ازل اثر رد پای توست

 

بی حب تو کسی به سعادت نمی رسد

 

رمز نجات اهل زمانه ولای توست

 

آسوده خاطران هیاهوی محشریم

 

وقتی رضای حضرت حق در رضای توست

 

فردوس ماست تا به ابد روضة الحسین

 

تنها بهشت اهل ولا ، کربلای توست

 

در آستانة تو کسی نا امید نیست

 

صحن امیر علقمه دار الشفای توست

 

از ابتدای صبح ازل فضل می کنی

 

ما را گدای دست اباالفضل می کنی

 

وقتی که هست دوش نبی آسمان تو

 

یعنی تو از پیمبری و او از آن تو

 

فرزند خویش را به فدای تو کرده است

 

بسته ست جان حضرت خاتم به جان تو

 

معلوم کرد نزد همه حرمت تو را

 

با بوسه های دم به دمش بر دهان تو

 

فرمود هفت مرتبه تکبیر عشق را

 

تا بشنود ترنم عشق از زبان تو

 

آوای «من أحب حسینا» وزیده است

 

هر روز پنج مرتبه از آستان تو

 

ما از در حسینیه جایی نمی رویم

 

هستیم تا همیشه فقط در امان تو

 

هر شب نشسته فطرس اشکم به راه عشق

 

آنجا که صبح می گذرد کاروان تو

 

این اشکها برای دلم توشه می شود

 

اذن طواف مرقد شش گوشه می شود

 

حال و هوای قلب من امشب کبوتریست

 

وقتی که کار صحن و سرای تو دلبریست

 

شبهای جمعه عکس حرم زنده می شود

 

تصویر رقص پرچم و گنبد چه محشریست

 

ما را اسیر عشق تو کرده، تفضلت

 

با این حساب کار شما ذره پروریست

 

با تربت تو کام دلم را گشوده اند

 

آقا ارادتم به شما ارث مادریست

 

در ماتم تو محفل اشک است چشم ما

 

اصلا بنای هیات ما روضه محوریست

 

ما سالهاست در غم تو گریه می‌کنیم

 

هم ناله با محرم تو گریه می‌کنیم

 شاعر: یوسف رحیمی

  • کاظم گلابچی فرد



شرح ولادت حضرت امام حسین علیه السلام

مشهور نزد علمای شیعه این است که ولادت حضرت امام حسین علیه السلام در مدینه روز سوم شعبان سال چهارم هجری بوده است.

در توقیع حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به قاسم بن علاء همدانی وکیل حضرت امام حسن عسکری علیه السلام آمده که؛ مولای ما حضرت حسین علیه السلام روز پنج شنبه سوم شعبان متولد شدند پس آن روز را روزه دار و این دعا را بخوان:

اللهم انی اسئلک بحق المولود فی هذا الیوم...

ولی بعضی چون شیخ طوسی رحمة الله (با استناد به روایتی از امام صادق علیه السلام) و شیخ مفید رحمه الله ، ولادت آن حضرت را در شب پنجم شعبان و ابن نما رحمه الله روز پنجم نقل کرده اند.

به سند معتبر از حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از علی بن الحسین علیهم السلام روایت شده که چون حضرت حسین علیه السلام متولد شد حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم به اسماء بنت عمیس فرمود: «فرزندم را بیاور» من آن بزرگوار را در جامه ای سفید پیچیده خدمت آن حضرت بردم، آن جناب در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت، و او را در دامن خود نهاد و گریست.

اسماء عرض کرد: پدر و مادرم فدایت، گریه شما از چیست؟ فرمود: برای این فرزندم می گریم. عرض کرد: این کودک که الان به دنیا آمده فرمود: بعد از من گروهی از ستمکاران او را خواهند کشت. خداوند شفاعت مرا به آنها نرساند.

آنگاه فرمود: دخترم فاطمه را از این جریان باخبر نکن چون تازه این فرزند برایش متولد شده است.

سپس به حضرت علی علیه السلام فرمود: او را چه نام می گذاری؟ گفت در نامگذاری بر شما سبقت نمی گیرم؛ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: من هم بر پروردگارم سبقت نگیرم، جبرئیل نازل شد و فرمود:

ای محمد! خدای بزرگ تو را سلام می رساند و می فرماید:

عَلیٌّ مِنْکَ کَهارونَ مِنْ موسی؛ علی مسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسی است

او را به اسم پسر هارون نام گذار که شبیر است.

پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: زبان من عربی است، جبرئیل عرض کرد نام او را «حسین» بگذار.

چون روز هفتم شد دو گوسفند سیاه و سفید برای او عقیقه کردند و یک رانش را به قابله دادند و سرش را تراشیده به وزن موی سرش نقره تصدق نمودند و خلوق (که چیز خوشبویی است) بر سرش مالیدند و فرمودند: ای اسماء

الدَّمُ فِعْلُ الجاهلیّةِ؛ خون (بر سر نوزاد مالیدن) از آداب دوران جاهلیت است

حضرت صادق علیه السلام می فرمایند: چون حضرت حسین علیه السلام به دنیا امد خداوند به جبرییل دستور داد که با هزار ملک فرود آید تا از جانب خداوند و خودش به حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم تهنیت بگوید.

چون جبرئیل نازل می شد در جزیره ای به ملکی از حاملان عرش عبور نمود که نامش فُطرُس بود که خداوند به او دستوری داده که در اجرای آن سستی ورزیده پس بالش را در هم شکسته و در ان جزیره انداخته بود و فطرس هفتصد سال در آنجا به عبادت خداوند مشغول بود تا روزی که امام حسین علیه السلام متولد شد.

چون دید که جبرئیل با ملائکه فرود می آیند از جبرئیل پرسید به کجا می روید؟ فرمود: خداوند نعمتی به حضرت محمد عطا فرموده مرا برای تهنیت و مبارک باد فرستاده است. فطرس گفت: مرا نیز با خود ببر شاید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم برایم دعا کنند. جبرئیل او را به همراه خود برد.

چون خدمت پیامبر صلوات الله علیه رسید و از جانب خداوند و خود تهنیت گفت شرح حال فطرس را به عرض رسانید حضرت فرمود: به او بگو خود را به این مولود بمالد و به جایگاه خود برگردد.

فطرس خود را به حضرت حسین علیه السلام مالید و بالا رفت و در آن حال می گفت ای رسول خدا به زودی امت تو این مولود را شهید می کنند. چون آن بزرگوار بر من حق دارد هر کس او را زیارت کند من زیارت او را به حضرتش می رسانم و هیچ مسلمانی به او سلام ندهد یا بر او صلوات نفرستد مگر آنکه به حضرتش می رسانم.

به روایت مناقب؛ چون فطرس به آسمان بالا رفت می گفت: کیست مثل من و حال آنکه من آزاد شده حسین فرزند علی و فاطمه علیهما السلام- هستم.

 

 

 


  • کاظم گلابچی فرد



سه نور آمد به عالم پر ز احساس

 

معطر هر سه از عطر گل یاس

 

سه نور تابناک آسمانی

 

حسین بن علی ، سجاد و عباس

  • کاظم گلابچی فرد


ضرار بن ضمرة ضبایى از یاران امام به شام رفت بر معاویه وارد شد. معاویه از او خواست از حالات امام بگوید، گفت على [علیه السلام] را در حالى دیدم که شب پرده‌هاى خود را افکنده بود، و او در محراب ایستاده، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده، به خود مى‌پیچید، و محزون مى‌گریست و مى‌گفت: اى دنیا !!! اى دنیاى حرام! از من دور شو، آیا براى من خود نمایى مى‌کنى؟ یا شیفته من شده‌اى تا روزى در دل من جاى گیرى؟ هرگز مباد! غیر مرا بفریب، که مرا در تو هیچ نیازى نیست، تو را سه طلاقه کرده‌ام، تا بازگشتى نباشد، دوران زندگانى تو کوتاه ارزش تو اندک و آرزوى تو پست است. آه از توشة اندک، و درازى راه، و دورى منزل، و عظمت روز قیامت!

متن حدیث:

وَ مِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ حَمْزَةَ الضَّبَائِیِّ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِیَةَ وَ مَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَالَ فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَیْتُهُ فِى بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّیْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِى مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَى لِحْیَتِهِ یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ وَ یَبْکِى بُکَاءَ الْحَزِینِ وَ یَقُولُ یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا إِلَیْکِ عَنِّى أَ بِى تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِینُکِ هَیْهَاتَ غُرِّى غَیْرِى لَا حَاجَةَ لِى فِیکِ قَدْ طَلَّقْتُکِ َلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِیهَا فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُکِ یَسِیرٌ َ أَمَلُکِ حَقِیرٌ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِیمِ الْمَوْرِدِ.

  • کاظم گلابچی فرد