اللهم عجل لولیک الفرج

مطالب علمی-مذهبی

اللهم عجل لولیک الفرج

مطالب علمی-مذهبی

مشخصات بلاگ
اللهم عجل لولیک الفرج


 

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد

لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی

تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی

هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا

بی اختیار سمت حرم میکشد مرا

با شور شهر فاصله دارم کنار تو

احساس وصل میکند آدم کنار تو

حالی نگفتنی به دلم دست میدهد

در هر نماز مسجد اعظم کنار تو

با زمزم نگاه دمادم هزار شمع

روشن کننند هاجر و مریم کنار تو

تا آسمان خویش مرا با خودت ببر

از آفتاب رد شده شبنم کنار تو

در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست

خونین تر است ماه محرم کنار تو

مادر کنار صحن شما تربیت شدیم

داریم افتخار که همشهری ات شدیم

ما با تو در پناه تو آرام می شویم

وقتی که با ملائکه همگام می شویم

بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات

مردان شهر نوکرو زنها کنیز هات

زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست

تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست

باران میان مرمر آیینه دیدنیست

این صحنه در برابر ایینه دیدنیست

مرغ خیال سمت حریمت پریده است

یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است

خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم

جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم

اعجاز این ضریح که همواره بی حد است

چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

من روی حرف های خود اصرار میکنم

در مثنوی و در غزل اقرار میکنم

ما در کنار دختر موسی نشسته ایم

عمریست محو او به تماشا نشسته ایم

اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست

ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم

قم سالهاست با نفسش زنده مانده است

باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم

بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا

ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم

از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان

از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان

من هم دلیل حسرت افلاک می شوم

روزی که زیر پای شما خاک می شوم...

سید حمیدرضا برقعی


  • کاظم گلابچی فرد

ساقی بکن پر باده ساغر را
تامن بگویم وصف دلبر را

لبریز کن صد جام دیگر را
هم مست کن این جمع مضطر را

هم گوش کن قند مکرر را
میخواهم از مولا بگویم آه

پس گوش کن ای مست خاطرخواه
مولای من این است: بسم الله

کوهی که کرده مثل برگ کاه
مردان جنگ غول پیکر را

او چشمه سار دانش و فضل است
او بذل و بخشش ، بخشش و بذل است

او دشمن هر آدم رذل است
این مرد استاد ابالفضل است

ریزد به هم صدها دلاور را
نه او خدایم نیست میدانم

من اهل توحیدم مسلمانم
اما علی آن شاه و سلطانم

کارخدایی میکند جانم…
جانم یل عباس پرور را

جنس تبسم های او درد است
از کوفی و از کوفه دلسرد است

در هرنبردی بی هماورد است
پشتش نمیبندد زره مرد است

تیغی نبوسیدست حیدر را
دارم هزاران حرف ناگفته

هرکس به جنگش رفته آشفته
حق با صدای او سخن گفته

مردانه در جای نبی خفته
حافظ شده جان پیمبر را

یعنی علی بعد از نبی مولاست
تنهاترین جنگاور دنیاست

بعداز خدایی که خودش تنهاست
تنها پناهش حضرت زهراست

ساقی بنازم حوض کوثر را
حتی خدا از او شده سرمست

دست همه گردن کشان را بست
با ذولفقار حیدری در دست

در هر نبرد تن به تن بردست
حتی نبرد نابرابر را

بی مرتضا کعبه مقدس نیست
دین جای هر کفتار و کرکس نیست

آیا برای دین علی بس نیست؟
خیبر گشایی کار هر کس نیست

ازجا فقط او کنده خیبر را
آنان که جنس عمروعاصانند

درلشگر دشمن فراوانند
وقتی علی باشد نمیمانند

جای تعجب نیست عریانند
با حمله ای پاشانده لشگر را

این بند شعر من شعاری نیست
همتای او دُل دُل سواری نیست

هم شان تیغش ذولفقاری نیست
طوفان کند راه فراری نیست

باید ببینی روز محشر را
او پهلوان پهلوانان است

او شاه مردان ، شیر یزدان است
یار یتیمان و ضعیفان است

بنگر دمی که بین میدان است
در زیر پایش کوهی از سر را

آیینه ی ناب خداونداست
چیزی میان خشم و لبخند است

او در عطوفت بی همانند است
اما به وقت جنگ برّنده ست

در خون کشاند هر ستمگر را
سگ نیستم من شاه شاهانم

مُهر علی خوردست بر جانم
قدر خودم را کم نمیدانم

چون اهل خاک نوکرستانم
دارم به سینه مِهر قنبر را

ای منکر حیدر تو میسوزی
تنها برای اوست پیروزی

هرچند دائم جنگ افروزی
چیزی بعیدی نیست او روزی

حتی ببخشد گبر و کافر را
حتی اگر افتد سر از پیکر

تا وقت مرگ و لحظه ی آخر
پای تو میمانیم یاحیدر

شیعه بگوید یاعلی دیگر
خالی نخواهد کرد سنگر را

 

  • کاظم گلابچی فرد