در شهادت مولا امام محمد باقر(ع) و حضرت مسلم ابن عقیل(ع)
السلام علیک یا محمد ابن علی الباقر(ع)
ای دوّمین محمد و ای
پنجمین امام
از خلق و از خدای تعالی تو را سلام
چشم و چراغ فاطمه خورشید هفت نور
روح و روان احمد و فرزنـد چـار امــام
آن هفت نور، روشنی چشم هفت اب
آن چار امام خود پدر این چهار امام
وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار
نام تو را نبرده نبی جز به احترام
هم ساکنان عرش به پایت نهاده رخ
هم طایران سدره به دستت همیشه رام
حکم خدا به همّت تو گشته پایدار
دین نبی به دانش تو مانده مستدام
با آن همه جلال و مقامی که داشتی
دیدی ستم ز خصم ستمگر علَی الدّوام
گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید
گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام
گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن
سوزند از برای تو هر لحظه خاص و عام
گاهی به دشت کرب و بلا بوده ای اسیر
گاهی به کوفه بر تو ستم شد گهی به شام
خواندند سوی بزم یزیدت بدان جلال
بردند در خرابه ی شامت بدان مقام
گه کف زدند اهل ستم پیش رویتان
گه سنگ ریختند به سرهایتان ز بام
راحت شدی ز جور و جفای هشام دون
آندم که گشت عمر تو از زهر کین تمام
داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی
بر قبر بی چراغ تو گوئیم یک سلام
«میثم» هماره وصف شما خاندان کند
ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
السلام علیک یا مسلم ابن عقیل(ع)
اینان که حرف بیعت با یار می زنند
آخر میان کوچه مرا دار می زنند
این جا میا که مردم مهمان نوازشان
طفل تو را به لحظه دیدار می زنند
این کوفه مردمش ز مدینه شقی ترست
یعنی کسی که باشد عزادار می زنند
دیدم برای آمدنت روی اُشتران
چندین هزار نیزه فقط بار می زنند
این جا برای کشتن طفل سه ساله ات
هر لحظه حرف سیلی و مسمار می زنند
فتوای: خون نسل علی شد حلال را
هر شب به روی مأذنه ها جار می زنند
آقا نیا که آخرش این شور چشم ها
تیری به صحن چشم علمدار می زنند
سر بسته گویمت که پریشان زینبم
حرف از اسیر کوچه و بازار می زنند
می ترسم از دمی که یتیمان تو حسین
پائین پای نیزه ی تو زار می زنند
این کوفه آخرش به تو نیرنگ می زند
حتی به رأس اصغر تو سنگ می زنند
- ۹۳/۰۷/۰۸